طایفۀزرین کفش گوران در زنجان و طارم

طایفۀزرین کفش گوران در زنجان و طارم

دانلود نسب نامه نسخه خطی:نسب نامه سادات دیلم و طارم و گیلان نسخه خطی – زرین کفش گوران

در آغاز نسخه ای خطی کهن موسوم به “نسب نامۀسادات دیلم و طارم و گیلان” به شمارۀثبت 9492 در نسخ خطی کتابخانۀمجلس چنین آمده است:

“رساله ای است توماری که به مهر مرحوم المغفور امیر تیمور گورکانی مرقوم رقم گردیده”

مؤلف در ص3 کتاب به تمجید از محمد امین خان گروس [حاکم گروس و کرمان در عصر پس از نادرشاه] پرداخته، به شوکت، شهامت، عدل و احسان او اشارت دارد و در ص4 این نسب نامه را ممهور به مهر امیر تیمور و سلطان محمد خدابنده و سید جمال الدین مطهر کلیدار مدینه معرفی میکند. [روشن است اصل این نسب نامه در زمان ایلخانی تدوین شده و به تأیید سلطان محمد خدابنده رسیده و صد سال بعد هم توسط امیر تیمور توشیح شده و نسخۀموجود مربوط به عصر زندیه است که محمد امین خان گروس بعنوان حامی سادات طارم در آن زمان میزیست.] در ص5-6 مؤلف به مناظره ای میان شیخ ابوبکر بن شیخ عثمان کوفی از علماء احناف با سید جمال الدین و گرویدن سلطان محمد به امامیه اشاره دارد.

 مؤلف به عزیمت امام علی الرضا به سامره (سیمره) که رودی در لرستان است، اشاره دارد و اینکه نخست در احشام گروس، در خانۀامیر عزالدین احمد بن امیر فخرالدین امیرحسن بن امیر یوسف گروس فرود آمد، مردم گروس از او استقبال کردند. در این اثنی سلفه بلوردی و جماعتی از خارجیان بلوردی [بَلوِردی دهی از دهستان چمچمال بخش صحنۀکرمانشاه] ارادۀسوء قصد به وی کردند که نافرجام ماند. به باور مؤلف، امیر عزالدین احمد گروس از تبار امیر مصیب بن قعقاع خزاعی و نسب او چنین است: عزالدین احمد بن سلار بن حسین بن مُسَیِب بن علی بن فخرالدین بن پیربداق بن امیر مختار بن امیر مدار بن امیر مصیب بن امیر قعقاع (ص18) [بنظر میرسد در زمان کتابت این نسخه در قرن هشتم هجری ناحیۀگروس مجاور قلمرو اتابکان لُر بوده، زیرا مؤلف گروس را در حدود لرستان وصف کرده است.]

سپس امام رضا در حق احشام گروس دعای خیر گفته و امیران در میان احشام گروس موسوم به چهل امیران شدند. وی از این منزل متوجه لرستان شده، چون در “پیش کور” (پیشکوه) نزول نمود، امیران شمریۀ [عباسی] کولکوند و جمعی از خارجیان از مردم کولکوند قصد جان وی و تابعین کرده، تیر سوی ایشان انداختند و سپس متوجه لرستان علایی شده، مردم سردشت [روستایی در بخش کاکاوند دلفان] و … از وی در موضعی بنام نورآباد [دلفان] استقبال کردند. (ص19) … وی از چاگاگاه نورآباد متوجه نارنج شده و مردم موضع نارنج استقبال نکردند و شکاک شدند و او متوجه آیده [ایذه] و موسین/ هوسین … و از آنجا متوجه لرستان بختیاری شد (ص20-21) … در موضعی بنام “کوه علی” هفت هزار و هفتصد مرد جوانکی [جاوانی؟] و بندانی [بیدانیان] بخدمت وی آمده، بزاری و تضرع خواستند تا نزد مأمون نرود. (ص22-23) در ادامه مؤلف به استقبال مردمان طالقان و الموت و المیر و رودبارین و سیامنصور و پسادشت و فاریاب و خورجام و رحمت آباد و جشیجان و طوالش سیاه مغزی و سفیدمغزی و جیلان و شش فومن طارمین سولار و ابهر شاونش توابع از امام رضا اشاره دارد. (ص27)

در ادامه مؤلف در بیان سرگذشت عون بن علی بن ابیطالب مینویسد: او وخواهرش ام الکرام متوجه آل اغریه طارم شدند، چون به طارم رسیدند، چهل روز قلعه ساتر را حصاری نمودند و قتل بسیار شده، آخرالامر عسکر اسلام [علویان] هزیمت شده، رو به جانب مولاکوه نهادند و طایفۀزرین کفش گوران ساکن قره چان، عون و ام الکرام را ضربت زدند (ص32) و چون در پای قلعه ماسالار [ماسال؟] رسیدند که آن موضع را بیشه بقر و دامفت؟ خانی نیز میگویند و بلفظ مردم طوالش خورتاب خانی هم میگفتند … از قضای حق مردی هفتاد سال که ماده گاوی کم کرده بود، گذرش در آن بیشه افتاد … آندو گفتند ما از فرزندان امیرالمؤمنین هستیم که طایفۀ زرین کفش گوران ضربت زدند. (ص33) … و فتنۀخون این شهدا را مردم سعیریه و اغریه و زرین کفش ساکن قرجان و مردم گوران بودند والله اعلم. (ص34) … امام موسی کاظم در بغداد مدفون است و قاتل او هارون الرشید بود و سلفه/ سلفیه بلوردی/ بلویردی لرستانی قرقوشم در کام امام گداخت. (ص36) … و دانیال بن حسن بن علی و خواهرانش طریفه خاتون و میمونه خاتون به ده بردین جورق فیروزان بناحیۀ نِشابُریه مدفونند. (ص37) [جورق معرب گَورک است و معنی شتر مرغ هم میدهد] … و جاوید بن اسمعیل بن موسی و یونس بن موسی را در گوران دشت و یله رود ضربت زدند و مردم مملکت رودبار هفتصد مرد هجوم کردند … (ص39) … و اسحق بن موسی با هفت نفر از انصاریان و چهار نفر از مالک اژدریان بعد از محاربۀقم متوجه طارم شدند و حاکم و مردم جوارق [جمع جورقان] بحرب ایشان رفتند … (ص40) … و هاشم بن محمد بن حنفیه بعد از این حرب متوجه عراق [عجم] شده تا به ری رود، چون به گوراندشت و سیل رسیده، او را دو متعلقان او شهید نمودند … چون از هجرت 248 سال گذشته بود، امامزاده نجی ابوالقاسم حمزه و ابوالمعانی، هفتاد نفر معصومزاده از برادران و خویشان و اقربایان خود و هشت هزار از قوم مالک اژدر و مُسَیِب بن قعقاع و مختار بن مدار و انصاریان و مهاجران بنی وهب و اهل عرب برداشته، متوجه طارم چنانکه در بهرکبیر نبشته شده است که بازخواست خون شهدای ماضی را کنند، چون به زنجان رسیدند، مردم زنجان طایفۀزرین کفش گوران با ایشان حربی عظیم کردند، چون خبر اسلامیان [علویان] به ولایت دیلمستان رسیده، هفت هزار مرد از دیلمستان کرویه مابین متوجه شدند و بعد از محاربۀبسیار بمیدان کلجان طارم فروز آمدند و بعد از آن حاکم طارم که در قلعۀشمیران نشسته بود، نوکر ازرقه بن ابرجه فرستادند، چونکه دیدند که لشکر اسلام به طارم بحرب نزول کرده، قاصدی بجانب ازرقه بن ابرجه فرستادند که ابوالقاسم حمزه و ابوالمعانی هشت هزار سوار از مالکیان و مسیبیان و مختاریان و انصاریان و مهاجران بنی وهب و اهل عرب آمده اند و هفت هزار مرد دیگر از ملک دیالم که مشهورند بناحیه طالقان و الموت و المیر و رودبارین و دیلمان و خورجام و رحمت آباد و جیشجان و کیارکاب زان بن محمد بن کیا بن علاءالدین دیلمانی و امیر خوجان بن محمد بن شمسخود طالقانی و کیا حسن جان بن محمد کیاه بن بزرگ امید رودباری برداشته اند و بحامی ایشان آمده و الحال بمیدان کلجال طارم نزول دارند و مردم طارم و ابهر سه هزار مرد بدیشان موافق شده و دیگر شرف الدین اویس بن شرف ملک محمد شروه و مردم طوالش سیامغز و سفید مغز و جیلان قوز سوای “آل زرینه کفش” که بر شما دوستند، باقی دیگر یاغی شده و از شما برگردیده اند. (ص 43-44) [دیلمیان و گیلانیان و طوالش به یاری علویان و علیه گورانان برآمدند که به شکست گورانان منجر شده، ممکن است توجیهی برای امحای ایشان در نواحی دیلمستان باشد] … امام زاده شهاب الدین عبدالله بن موسی ثانی را مردم سان سز و جوازق [جوارق] بضرب سنگ و آتش شهید کردند … (ص45)

در ذکر سوال کردن تیمور خان گوران از حسب و نسب سلطان شیخ صفی الدین اسحق بن سید جبرئیل و خویش و اقربای آنان: سبب شرح این حکایت آن است که چون تیمورخان گوره کان [گورکان] … فیروز شاه زرین کلاه از مدینه خروج نموده در “عجم زمین” آمده وبرادر خود سید علی را در میان احشام گروس گذاشته و طایفه گروس در دست سید فیروزشاه بیعت کردند و مرید سید فیروز شاه “زرین کلاه” شدند … از سید علی، سید بدیع الزمان و سید ابراهیم پیدا شده و بلفظ گروس سید بدیع الزمان را “زاهرزمان” گویند و سید فیروزشاه زرین کلاه بعد از محاربه بسیار رفته در ملک فارس پادشاه شده و بقرب 12 سال پادشاهی کرده … (ص49-50) … چون تیمورخان گورکان این شرح را معلوم کرده، اعتقادش زیاده شد و از املاک ذیل را از موضع زرین کمر و قزل اوزان [سفیدرود] را خریده و وقف اولاد سید جبرئیل نموده، بدستور قباله شرعیه این است … خواجه علی بن خواجه صدرالدین موسی بن سلطان شیخ صفی الدین اسحق بن سید جبرئیل تولیت وقفیات لرستان و قزل اوزان و زرین کمر را چنانچه در اسناد معتبر ثبت است … سنۀستین و سبعمأئه 760 هـق (ص50-51) [تاریخ فوق به روزگار سلطان محمد خدابنده نزدیک است و در این زمان امیر تیمور هنوز ظهور نکرده بود.]

 در ذکر خروج و نزول سید فیروزشاه زرین کلاه در عجم زمین و حکومت فارس: … اول در موضع سامره [سیمره] لرستان فروز آمده، من بعد مردم کولکوند [تابع] طایفه شمریه [بنی عباس]، هزار و پانصد مرد برداشته و شبیخون بر سید فیروزشاه زرین کلاه تاختند و آغاز حرب نمودند، پنج شبانه روز با سید فیروزشاه جنگ کردند … سلطان سید محمد و پسران سید داود و سید خلیل و سید خمیس در موضع فی شان رود [نیشان رود] لرستان بعالم ولایت دریافته اند بمجرد آنکه مرغ سبزی کاغذی در منقار گرفته بود و آمده در پیش سلطان سید محمد حیات بدست سید محمد داده، چون ملاحظه کاغذ نموده، در طغرای کاغذ چنین دید … هزار و پانصد خارجی از قوم کولکوند بفرمان عباسیه آمده، راه سامره [سیمره] را بر ما بسته اند و با ما در حرب و ضرب اند … چون سید محمد به مضمون کتابت واقف شده، فی الحال قاصدی در نزد امیر محمد و امیر سلار و امیر جمشید و امیر سلطان احمد سیاه منصور که از نسل و پزه کیان کلان [گیلان؟] بودند فرستاده اند و فرزندان سید محمد حیات و سید داود و سید خلیل و سید خمیس سوار شدند و امراء کیان و هزار و نهصد مرد جنگی کارزار دیده از قوم سیاه منصور به امداد فیروز شاه رفته اند و با لشکر شمری [عباسیان] و کولکوندان محاربه نمودند و امیر شمری [عباسی] اسمعیل و امیر احمد و هفتصد تن از کولکوندان را بقتل رساندند. بعد از آن سید داود و سید خلیل و سید خمیس و امراء کیان و کلانتران سیاه منصور، سید فیروزشاه را با سپاه برداشته متوجه مقام سید محمد حیات شدند و بعد از آن سید محمد حیات استقبال سید فیروز شاه نموده در مقام خود برده … و بقرب شش ماه سید فیروزشاه در ولایت چول و هول [شول؟] و فی شان رود بوده و بعد از آن امراء عباس و امراء شمریه و لشکر کولکوند و لرستان [اتابکان لُر] بقرب هفت هزار مرد جمع نمودند و متوجه بحرب سید فیروزشاه و سید محمد حیات و فرزندان [آنها] و قوم سیاه منصور شدند و بمدت سه ماه حرب و ضرب نمودند و بقرب چهارصد و پنجاه مرد کارزار دیده از قوم سیاه منصور و لشکر سید فیروزشاه شهید نمودند … امراء کیان و سادات و اکابر سیاه منصور دیدند که کار بدین منوال رسیده تمام از مملکت چول و هول و فی شان رود با خانه و کوچ متوجه دزفول شدند و از آب دزفول بگذاشته اند و متوجه شوشتر شدند و از آب شوشتر بگذشته اند و از آنجاه متوجه جوانکی [جاوانیه؟] شدند و مردان جانباز جانکی [جوانکی] بقرب پنجهزار مرد به اتفاق سید فیروزشاه و سپاه سیاه منصور روانه شدند و از آنجاه متوجه مملکت فارس شدند …  (ص61-63)

[دربارۀ طایفۀزرین کفش زنجان، توضیح آنکه بنابر تاریخ مستورۀاردلان، ویرایش ناصر آزادپور چاپ 1332 ش کرمانشاه ص 50″ پیش از بنیان شهر سنندج توسط سلیمانخان اردلان در 1046هـق طایفۀ کفش زرینه مالک قریۀ سینه/ سنه بودند و نسب آنها به توس و نوذر از شخصیات شاهنامه ای میرسد و پس از چیره شدن اردلانیان به مسکنت و تیره روزی افتادند. ناصر آزادپور در توضیح آن نوشته است: در شرق شهر سنه تپه ای است بنام توس نوذر که گویا انتساب طایفۀ “کوش زرینه” بدان درست تر باشد. بنوشتۀآزادپور طایفه کفش زرینه از خاندانهای قدیمی کردستان بوده و در 1323ش یکی از ایشان [علی‌اصغر زرین‌کفش] به مقام وزارت دارایی ایران رسید.” زرین کفشها (پاپازرینه) دارای کلوت (کلاه) و شلایی (پارچه ایی سیاه که به گونه ای ویژه به دور کلاه پیچیده میشد) بودند و کفشهای گلابتون دوزی شده به پا می‌کردند که نشان شاهزادگی بوده، که به دلیل پوشیدن همین کفشها به زرین کفشها نامزد شدند. طوس پسر نوذر یکی از پهلوانان شاهنامه و سپهدار سپاه ایران ملقب به زرینه‌کفش است. نام زرینه در سیاکو (سقز) ممکن است با این طایفه مرتبط باشد.]

[در این مخطوطه یکبار از امیر تیمور گورکانی به گوران یاد شده و البته در نامه ای که نامبرده بفارسی به شارل ششم پادشاه فرانسه در 805هـق نوشته است، خود را گوران/ کوران نامیده است که سبب این وجه تسمیه روشن نیست و هرچند بطلمیوس به جاینام Guriana در مجاورت مرو Margiana و ابن خلدون تونسی به جورقان در حدود بلخ و السیوطی به گوران در حدود اسفراین و علی اکبر وقایع نگار به شهر گوراب در حدود مرو شاهجهان اشاره دارند و در برخی متون غربی از ماوراءالنهر به Gouran & Magouran یاد شده که یادآور گوگ و ماگوگ (یأجوج و مأجوج) است، اشاره شده، ارتباط این اسامی با تیمور روشن نیست.]

جنبش فرهنگی گوران

گوران، زبانی مستقل از زبان کُردی و از گروه زبانهای ایرانی شمال غربی و هم خانواده با زبانهای تالشی، وفسی، گیلکی و سمنانی است. گوران بزرگ شامل گویشهای هورامی (لهون، تخت)، گوران (ژاوروئی-پاوه ای، باجلان، عبدالملکی، زنگنه-کندوله ئی، جباری، همه وند، گهواره ای و ...)، شبک و زازا (دیملی) و ... میباشد که در زاگرس مرکزی، شمال عراق و شرق آناتولی رواج دارد.

Next Post

بهله/ فهلوج/ فهله/ بلاد البهلویین/ بلاد الفهلویین/ بلاد جبال:

ی آذر 12 , 1402
پهله/ فهلوج/ فهله/ بلاد البهلویین/ بلاد جبال: قال ابن فقيه الهمداني: “القول في الجبل” وتسمى هذه المنطقة “بلاد البهلویين، وتضم همدان وماسبذان [سيروان] ومهرجانقذق أو سيمره [بشتكوه] وقم وماه الكوفة [دينور] وقرماسين [كرمانشاه] وكل ما يخص منطقة الجبل، فهو منسوب إلا الري وأصفهان وقومس [سمنان ودامغان] وطبرستان وجرجان وسجستان وكرمان […]

You May Like