درباره نام ماهیدشت و چند جاینام دیگر در حوزۀزاگرس و میانرود

درباره نام ماهیدشت و چند جاینام دیگر

در دهه های اخیر در بررسی جاینامها این تمایل فزاینده دیده میشود که تلفظ محلی واژگان به ریشه باستانی نامواژه نزدیکتر است و اسامی رسمی عموما حالتی تحریف شده دارند، یکی از این نامواژه ها ماهیدشت است، که در لفظ بومی مایدشت/ مایڏشت خوانده میشود، و از این نظر که لفظ ماهی در جایی که دریا واقع نشده و یا در تلفظ بومی ماسی (ماسی دشت) دیده نمیشود، مورد تردید و اعتراض واقع شده است،

اما واقعیت این است ماهیدشت در منطقه ای واقع است که در دوران پیش از اسلام و قرون اولیه هجری به ماه دینور/ ماه کوفه معروف بوده و مجموع شهرستانهای دینور و نهاوند را ماهین (دو ماه) میخواندند که ممکن است تداوم لغوی واژه ماد باشد، بعلاوه در جنوب غرب ماهیدشت، شهرستان قدیمی ماسبذان وجود داشته که تعریب ماه‌سپیدان است. در ضمن در جغرافیای ماهین جایی که نام ماسی در جاینام وجود دارد، در نام رسمی وارد شده است مانند گاماسیا/ گاماسیاو/ گاماسیاب گه مرکب از واژه گاو و ماساو/ ماسی به مفهوم گاوماهی است،

در حقیقت آن دسته از جاینامهای ایرانی در زاگرس و بخشی از میانرود ریشه پهلوی و پارسی میانه دارند و بجا مانده از عهود اشکانی و ساسانی و اوایل اسلام اند مانند:

«کرمانشاهان» که به قرمیسین (تعریب) (المعجم البدان یاقوت)
«طاق‌وسطام» به طاق‌وسان
«بهیستون» به بیستون
«جاوان‌رود» به جوانرود تغییر یافته و یادآور قبیله جاوانی/ گاوانی است (مینورسکی) و با نام گاورود و ژاورود (شاهورود/ شاوه‌رود/ و یا جابه‌رود/ گابه‌رود؟/ کاوه‌رود) که در قرب جغرافیایی همدیگرند، تشابه دارد،
«دیودز» به دیوزناو
«نودز/ نودژ» نودشه/ نوتشه
«دژ/ دژه» به دشه با تشه
«آتشگاه» به آتژگا مبدل شده
«کلات دز» که به قلادزی
«خانگاه» به خانقاه/ خانگا
«دزآور» به زاور
«پهلنگان» به پالنگان
«رودبار یا رودآور» به روار
«آلانی» (تاریخ گزیده) به هلانی
«روان‌دز» که به رواندوز (تلفظ ترکی عثمانی)
«به‌درواز» به بیدرواز و سپس بیرواس
«بهروز» به برازالروز (تعریب)
«دستکرت/دستگرد/ دستکرد» به دسکرة‌الملوک
«تاج‌رود» به تنجه‌رو
«مهرانیه/ مهران» ناحیه ای در اربل و مسکن طایفه ای از اکراد به همان نام
«شهران» به شاران (ناحیه ای در شهروز)
«شهربازار» به شارباژیر (ناحیه ای در شهرزور)
«شیروان» به سیروان (تعریب)
«ماه‌سپیدان» به ماسبذان (تعریب)
«مهرگانکدک» به مهرجانقذق (تعریب)
«شاپورخواست»
«دوخانگ» به خانقین
«بندنیکان» به بندنیجین به مندلی
«زربادیه» به زرباطیه (تعریب)
«شهربان/ شهروان» به مقدادیه (تعریب)
سهران (شرفنامه)/ صهران(مسالک العمری) به سوران
«سهرورد» از واژگان پهلوی سهره/ سهر (سرخ) و «ورد» (گل) مرکب است و بعدها به گروس موسوم شد.

اما یک سوال باقی میماند و آن اینکه در عصر بالادستی پهلوی و پارسی میانه، نقش زبانها و گویشهای بومی چون گورانی در تعیین جاینامها چه بوده است،؟ بیگمان در سایش نام‌واژه ها اعم از غیرایرانی و ایرانی مؤثر بوده اند، اما چون مثلا در مورد زبان گوران شکل دوره‌های کهن و میانی و حتی دوره آغازین اسلامی آن را در اختیار نداریم، نقش آنها در ساخت نامواژه ها جز در سطح اسامی جزئی را نمیدانیم، در مورد زبان گورانی گفته میشود متون آن از دوره ایلخانی به بعد مکتوب شده اند و‌ روایات و ادب شفاهی کهن چه قبل یا بعد از اسلام در آن زمان و با گویش روز (همان عصر) ثبت شده اند و اینکه پیش از آن کتابت و متون به گورانی وجود داشته، روشن نیست، اما شکی نیست بطور شفاهی و دیرباز قبل و بعد اسلام به گورانی حماسه سرایی و سایر گونه های ادبی رایج بوده است، که ماحصل همه این سنت شفاهی دیرپا در قرون میانه اسلامی بصورت مکتوبات ادبی و دینی چون شاهنامه ها نمایان شده است

اما چون این مکتوبات عمدتا پس از عصر مغول به نگارش در آمده اند، نمایانگر ویژگیهای زبانی عهود ماضی نیستند، زیرا روایات شفاهی به مرور در زبان نقالان صیقل خورده، خصوصیات کهن را ازدست داده و در زبان روز بیان شده اند. همان دستنویسهای قرون میانه اسلامی که در قرون بعدی دوباره نویسی شده اند، بازهم بیشتر کاراکتر کهن خود را از دست داده، بیشتر به زبان امروزی نزدیک گشته اند، کاتبان به علت عدم توانایی قرائت نسخه ها مجبور به گمانه زنی شده و در متون کهن تغییراتی ایجاد شده و یا تعمدا نسخ قدیمی را ویرایش کرده اند، از این رو در یک متن ممکن است نسخ مختلف باهم متفاوت باشند،

گویشها بسرعت درحال تحولات واجی اند، پس نمیتوان متون کنونی را معرف دستگاه کلامی گوران قرون اولیه اسلام دانست، برای نمونه در پنجاه سال گذشته در گویش پاوه، کلمات، مه‌نه‌ن، وه‌نه‌ن، شه‌نه‌ن و … توسط معمرین مه‌نڏه‌ن، وه‌نڏه‌ن، شه‌نڏه‌ن، … تلفظ میشدند، واژگانی چون عەداڵەت را عەڏاڵەڏ تلفظ میکردند، و اساسا «ت» ساکن در پایان واژه «ڏ» میگردید، فعل یەفتەی (مصدر ماضی) بە یاوای (مصدر مضارع) تبدیل شدە، کەفتەی بە کەوتەی، حەوڏ بە هه‌فت/ حه‌فت و قس علی هذا …

جنبش فرهنگی گوران

گوران، زبانی مستقل از زبان کُردی و از گروه زبانهای ایرانی شمال غربی و هم خانواده با زبانهای تالشی، وفسی، گیلکی و سمنانی است. گوران بزرگ شامل گویشهای هورامی (لهون، تخت)، گوران (ژاوروئی-پاوه ای، باجلان، عبدالملکی، زنگنه-کندوله ئی، جباری، همه وند، گهواره ای و ...)، شبک و زازا (دیملی) و ... میباشد که در زاگرس مرکزی، شمال عراق و شرق آناتولی رواج دارد.

Next Post

گوران / گوروان در ادب حماسی هند

س مرداد 24 , 1402
گوران / گوروان در ادب حماسی هند Bibliographical index to the historians of Muhammadan India vol I General Histories Sir Henry M Eliot Calcutta 1850 AD منتخبات از تواریخ هند جلد رابع از کتاب فهرست مورخان هند، تصنیف هنری میرس الیت صاحب بهادر، سکرتر گورنمنت کشور هند، منطبع کلکته سنه […]

You May Like