گوریانا Guriania در متون اورارتو و آشور

گوریانا Guriania در متون اورارتو و آشور:

طبق A. T. Olmstead 1908 Western Asia in the Days of Sargon of Assyria New York p38 در بیان فتوحات سارگون دوم: گوریش Guriaish یا همان طور که اینجا در مصدر است، گوریایینی Guriaini، ما را به یکباره به فکر گوریانا Guriana از ادبیات معرفتی (متون) و گورئینای Guraina کلاسیک می‌اندازد. اُلمستد در حاشیۀ p92 گورون Gurun را همان Guriana در مکاتبات باستان میداند. او در حاشیۀ p93 گورائینه Guraina را همان Uargin پنداشته و با گوریانا Guriana تطبیق میدهد و در p156 گوریانا Guriania میان خالدی Haldia و کیمر Gamirra موقعیت یابی می کند.

بنابر Anne Katrine Gade Kristensen 1988 Who were the Cimmerians, and where did they come from? Copenhagen p13-20 باعتقاد Deller گزارش Aššur-rēṣūja نشان میدهد، سرزمین کیمر Gamir را گوریانیا Guriania از اورارتو جدا میکرد. اما سالها بعد موقعیت گامیر به غرب جابجا شده، در شمال و شرق اورارتو قرار گرفت وA. H. Sayce  و A. T. Olmstead موقعیت گوریانیا را بر گورون Gurun کنونی در کنار رود تخمه سو در آسیای صغیر پنداشتند. اما مؤلفین در شوروی موقعیت گوریانیا را با قوریانه Quriane یا qu-ri-a-né-né در سالنامۀ ساردور دوم Sardur II منطبق ساخته، در رود کُر Kura و دریاچۀچیلدیر Childir تشخیص دادند. اما Cozzoli گوریانیا را با مردم گورانی Guranii که استرابون Geo XI, 14, 14، در آنسوی ارمنستان در همسایگی جلادان [تراکیایی] Saraparae و مادها Medes وصف کرده، مرتبط میداند. وی KUR na-gi-u را همانند KUR Gu-ri-a-ni-a یک سرزمین دانسته، هر دو میان گامیر و اورارتو قرار داشتند. او موقعیت Nagiu، Guriania و Gamir را در شرق اورارتو پنداشت و با توجه به موقعیت گامیر در متون اسارحدون Esarhaddon از این امر اطمینان یافت، از آن جا که کیمریان در کنار منائیان Mannaeans، سپاردیان Sapardaeans، مادها و Umman Manda در شمال شرق میانرودان Mesopotamia در ملیات جنگی با آشور بودند. با این همه فرض موقعیت گامیر در شرق اورارتو قابل قبول نیست، از آنجا که KUR na-gi-ú نامی جغرافیایی (کشور) نیست، بلکه صرفاً ناحیه و منطقه ای است. نتیجتاً ترجمۀ Deller از متن آشوری Guriania ist ein Landstrich (KURna-gi-ú) zwischen Urartu und

Gamirra [گوریانیا منطقه ای (KURna-gi-u) بین اورارتو و گامیرا است] تنها برداشت درست است و آنچه میماند، تطبیق Guriania با Guranii در آنسوی ارمنستان نزدیک Saraparae (جلادان تراکیایی) و ماد است. اما این لزوما مستلزم یک موقعیت شرقی و نه جنوبی یا جنوب شرقی گامیر نیست که در رابطه با اورارتو و دریاچه ارومیه دیده می شود. Salvini موقعیت گامیر را در جنوب شرقی دریاچه اورمیه تعیین نمود و برخلاف سایر مؤلفین سایر مکاتباتی را که به کیمریان اشاره کرده بودند، در تعیین موقعیت آن لحاظ نمود. او در مخالفت با نظر Diakonoff وMelikisvili مبنی بر تطبیق Guriania با Quriane در متن ساردور دوم، استدلال کرد، قوریانه تنها گزینه برای شناسایی گوریانیا در نقطه ای شمالی نیست. کتیبۀمنسوب به روسا یکم Rusa I در Kolagran در میان مناطقی که در حدود دریاچه وان تسخیر کرده بود، به Gu-ri-a-i-ni اشاره دارد که ممکن است همان Guriania در کتیبۀ ABL 146 و قوریانه Quriane در کتیبۀساردور دوم باشد و پنهان نیست، این موضوع استدلالی علیه فرضیۀ مؤلفین شوروی باشد. بنابر کتیبۀ ABL 112 کیمریان بحرکت درآمده، از سرزمین منائیان به اورارتو وارد شدند. Salvini مانند Deller در این کتیبه URUSU-ria-na-a+a را ترجیحاً URUGur-ri-a-na-a+a خوانده که یادآور Guriania در کتیبۀ ABL146 است که به Deller امکان داده، Guriania در ABL146 را همانند Suriana در ABL 112 به کشور منائیان در جنوب دریاچۀاورمیه تطبیق دهد. بنظر میرسد خوانش سالوینی بر بنیاد استوارتری بنا نهاده شده باشد، زیرا مؤلفان پیش از او گامیر را بر اساس شباهت میان Guriania (ABL146) و نامهایی چون Gurun، Quriane (کتیبۀروسا) و Guranii (استرابون) تعیین مکان کرده بودند. اما سالوینی بر اساس ABL 112 نتیجه گرفت، کیمریان از جنوب از کشور منائیان وارد اورارتو شدند و نام URUGur-ri-a-na-a را در آن خوانش نمود. نهایتاً بر اساس ABL 197 در پی شکست اورارتو، شاه در Uazaun/Uesi بود و این بدان معنی نیست که او از گامیر به Uazaun رفت، بعکس وی باید به Guriania برای تجدید سازمان ارتش رفته باشد و آنگاه که وارد اورارتو شد، راه Turushpa (پایتخت) را در پیش گرفت که در آن هنگام عرصۀشورش داخلی بود و پس از آن از پایتخت به Uesi رفت و آنجا اتراق نمود. وی محتملاً فرصت داشت، پس از تجدید سازمان ارتش در گوریانیه و عزیمت به اورارتو، فرماندار نوینی در Uesi برگزیند و آن را جایگزین فرماندار متواری آن ناحیه کند.

بنابر Igor M Diakonoff and S M Kashkai 1981 Repertoire Geographique des Textes Cunei-formes IX – Geographical Names According to Urartian Texts Wiesbaden گوراحه Ga-ú-ra-a-ḫe/ Gauraḫe نامی شهری (احتمالاً ملطیه Melitia) است که ساردوری دوم علیه آن عملیات جنگی انجام داد و در آرامی کهن Gawrek، در یونانی Γαυραηυη، در ترکی Gürün میباشد. Gaurā/ Jauri احتمالاً جایی در آشور و منطقه ای کوهستانی بود. KUR GU-ri-a-i-né/ Guriā  بنابر کتیبۀ روسا Rusa یکم شاه اورارتو ناحیه ای در شرق دریاچه سوان Sevan در قفقاز صغیر Caucasus Minor در آذربایجان شوروی است.

بنابر Hyun Jin Kim, Eurasian Empires in Antiquity and the Early Middle Ages p62 گزارشهای آشوری برای سارگون دوم (722–705 قبل از میلاد) سرزمینی را گامیر «Cimmeria» (Gimir در متون بابلی) می ‌نامند که منطقه ای بود کنار گوریانیا و Guriania (در متون اورارتو کوریانی) Qu- ri-a-ne-né شاید منطقۀکور Kur علیاء در ماوراء قفقاز یا به احتمال زیاد گوریانیا Guri-a-i-né منطقه ای در شرق دریاچه سوان باشد. استرابون سرزمین گورانیان را نزدیک ماد قرار میدهد. گامیر احتمالاً در شرق اورارتو و یا در شمال/ شمال شرقی Mannaea (در جنوب دریاچه ارومیه) بوده است.

بنابر John Carstang, 1910 The Land of Hittites, London p143, 376  ناحیۀ Gürün در استان کنونی سیواس همان Gauraina در جغرافی بطلمیوس و Guriania در متن آشوری است و Guriania امارتی کوچک در گورون بوده است.

بنابر D A Marf 2016 Cultural interaction between Assyria and the Northern Zagros 36-37 طایفه ای از قبیلۀگوران را در شمال دشت نینوی در بلندیهای غرب زاب علیاء میبینیم، هر چند بیشتر آنها در زاگرس در شرق دیالۀعلیاء بین سنندج و کرمانشاه ساکنند و گویش آنها توسط قبیلۀگوران و دیگر قبایل تکلم میشود. کیمریان در آغاز در تهاجم به اورارتو، آنها را در Guriania (میان اورارتو و کیمر) که امارتی خراجگزار اورارتو بود، مغلوب ساختند.  D Potts در مقاله ای به مشابهت کردان گوران Guran کنونی که در لفظ بومی Gorān تلفظ میشود با Guriana پرداخته، گویش کُردی گورانی Gūrānī را گویشی ایرانی شمال غربی یا مادی میشمارد که به باور او کُردی نیست، بلکه گویشی ماقبل کُردی میباشد. وی در مقاله اش به طوایف گوران در دشت نینوی میان زاب کوچک و دجله اشاره ای ندارد که هنوز به گویش گورانی و نه کرمانجی سخن میگویند. [مسعودی در قرن سوم هجری به طایفه جورقان/ گوران در ناحیۀموصل اشاره دارد، لذا محتمل است از دوره های کهن تر گورانها در نینوی ساکن بوده اند. افزون بر آن گوران در دیاربکر هم بصورت طایفه، مانند طایفۀسیدو گورانی و هم در جاینامها مانند دشتا گوران محسوس است و همچنین در جنوب دریاچه اورمیه، چه در قالب نام روستاهایی در حدود سردشت، مهاباد، نقده، چه در قالب نام دیگر اماکن مانند کوهستان گوران گی و چه در سنت روایی که در حالت اخیر اهالی مکری عموماً لفظ گوران را به عنوان خصم و قاطع طریق تلقی میکنند، چنانچه در فرهنگ هژار بدان اشاره شده است، در حالیکه در منطقه سقز و دیواندره، گوران در مقابل کُرد مفهوم یکجانشین دارد.] بیشتر کردان عراق گویش گورانی دارند!

بنابر Askold I. Ivantchik 1993 Les Cimmerians au Proche-Orient University of Zurich p 26-30, 172-173   ارتش اورارتو در سال 715 قبل از میلاد در رویارویی با آشور و مانا Manna در جنوب کشور مغلوب شد و همین وضعیت در سال 716 قبل از میلاد غالب شده، ارتش اورارتو در درگیری با آشور و مانا منهزم گشت. واضح است اورارتو نمی‌توانست همزمان لشکرکشی بزرگی سمت شمال ترتیب دهد و با آشور مبارزه کند، زیرا مبارزه‌ای در جنوب در منتهی الیه کشور در جریان بود. نامه ای در مورد شکست اورارتو در برابر کیمریان  Cimmeriensتوسط فرماندار Assürresüwa فرماندار Kumme خطاب به پادشاه سارگون دوم نوشته شده است:

به پادشاه، سرور من، از Aššurrēšüwa غلام شما! درود بر شاه، سرورم، درود بر سرزمین شاه، درود بر سنگرها! درود بر شاه، سرورم! گوریانیه Guriania یک ناحیه است [kurGu-ri-a-ni-a kurNa-gi-u] بین اورارتو و گامیرا و او به اورارتو باج میپرداخت، وقتی اورارتوییها علیه گامیرا بودند، پس شکست به اورارتوییها وارد شد. همه رزمندگانی که … به گوریانیه گریختند، این یکی (فاتحین) … برخی گرفته … برخی دیگر… وانهادند، هنگامیکه (پادشاه اورارتو) از دشمن خود “قبل الطریق” گریخت … هشت هزار (رزمنده) … برف[… فرمانداران] اورارتویی که در … علیه / در مورد شاه اورارتو … این فرمانداران … در چشم [پادشاه] … دژها … شاه سرور من گفت … رسیده است … رسولان میروند … بر علیه آنها … به عقب … بر علیه آنها، اطلاعات در مورد پادشاه: او در Turušpä است.

 متأسفانه متن این سند بعد از خط اول بسیار آسیب دیده، فقط ابتدای آن را میتوان بدون مشکل خواند. بخش حفظ شده این نامه حاوی شهادت بسیار مهمی است که امکان یافتن سرزمین اشغال شده توسط کیمریان (“کشور Gamir”) در آن زمان را فراهم میکند. سطرهای 5-6 حاوی متن زیر است:

kurGu-ri-a-ni-a kurNa-gi-u bir-te kurURI bir-te kurGa-mir-ra

“گوریانا منطقه ای بین اورارتو و گامیرا است”. کشور گوریانیه (قرائت Qu-ri-a-ni-a نیز محتمل است) باید آشکارا با کشور kurQu-ri-a-ni ذکر شده در “سالنامه” اورارتویی ساردوری دوم  Sardüri IIشناسایی شود. این «سالنامه ها» مکان یابی کشور گوریانی و به تبع آن کشور گامیرا را ممکن میسازد. شرح لشکرکشی ساردوری دوم علیه سرزمین های اتیونی Etiuni (نام جمعی برای سرزمینهای جنوب ماوراء قفقاز Transcaucasia) حاوی این جمله است:

iš-ti-ni-i-e an-da-ni kurE-ri-a-hi wax-al-du-bi sal-ma-at-hi kurQu-ri-a-ni-ni

در آنجا به منطقه (؟) Eriahi سلمثی  salmathi قوریانی عفو کردم” معنی کلمه salmathi نامشخص است. بنابراین قوریانی در کنار کشور Eriahi قرار داشت و بعید است که قوریانی در غرب یا جنوبغربی Eriahi بوده باشد. Puzunia و Apuni احتمالاً در این منطقه قرار داشته و Kulha و Diauhi در همان جهت دورتر بودند. شاهان اورارتویی لشکر کشیهای متعددی علیه این کشورها انجام دادند، اما قوریانی در توصیف آنها هرگز ذکر نشده و قرار گرفتن قوریانی در شمال یا شرق Eriahi محتمل ترین است. این مربوط به مناطق شرق و شمال شرق دریاچه چیلدیر Čildir و شمال و شمال غرب دریاچه سوان  Sevanاست. گفتنی است در این زمینه ذکر کشور kurGu-ri-a-i-ni میان 19کشور دیگر در «آنسوی دریاچه» در کتیبه Tsovinar، اگر اشاره به عبارت «طرف دیگر» را نشانه‌ای از سواحل شمالی و شرقی دریاچه بدانیم، شناسایی kurGu-ri-a-i-ni با kurQu-ri-a-ni-ni تقریباً قطعی است. بنابراین گامیرره که هم مرز با قوریانیه است، باید در مرکز ماوراء قفقاز بوده باشد. اما M. Salvini شناسایی kurGu(Qu)-ri-a-ni-a در نامه آشوری با kurQu-ria-ni در کتیبۀساردوری دوم را زیر سوال برده، او هنوز هم این کشور را با kurGu-ri-a-i-ni مندرج در کتیبه تسووینار میشناسد. سالوینی مدعی است، شناسایی دوم، شناسایی اول را مستثنی میکند. اما همانطور که دیدیم دو کتیبه اورارتوئی تقریباً بر یک منطقه دلالت دارند و برعکس این دو شناسه، پشتیبان یکدیگر هستند. سالوینی استدلال دیگری علیه مکان پیشنهادی برای گوریانی ارائه نمیدهد، جز اینکه این مکان با بازسازی وقایع توصیف شده در متون آشوری مغایرت دارد. این واقعیت او را وامیدارد، یا این بازسازی وقایع و یا مکان مطمئن گوریانیه را رد کند و بنابراین ترجیح میدهد اولی را حفظ کند. علاوه بر این، سالوینی فرض K Deller را نیز میپذیرد که طبق آن قرائت uruSu-ri-a-na-a-a در نامۀ ABL112: Rv.5 باید با uruGur-ri-a-na-a-a جایگزین شود! در نتیجه پیشنهاد قرار دادن این منطقه در جنوب غربی دریاچه ارومیه را مطرح کرد. با این حال، اتوگرافی لوح منتشر شده توسط K. Deller ثابت میکند، خواندن علامت SU در این سند کاملاً قطعی است. بنابراین فرض Deller حدسی ساده و فاقد ضرورت است. بعلاوه حتی اگر حدس Deller را بپذیریم، بدیهی است، موقعیت گوریانی در منطقه دریاچه سوان را مستثنی میکند. اما به نظر میرسد این مکان توسط سالوینی توصیه شده، بنابراین مفروضات سالوینی قابل قبول نیستند. A. Kristensen و همچنین M. Salvini از قرار دادن گوریانی در شمال اورارتو خودداری کرده، فرض میکنند، این منطقه در جنوب یا جنوب غربی دریاچه ارومیه قرار داشته است. او به تبعیت از سلف خود، برای تأیید این فرض، به کشور KurGu-ri-a-i-ni کتیبه Tsovinar اشاره میکند. اما کتیبه تسوینار از منطقۀسوان سخن میدارد و نه ارومیه! بعلاوه A Kristensen مقایسه بسیار مشکوکی از نام منطقه Guriania با نام قوم Γουρανιοι را ذکر میکند که توسط استرابون ذکر شده است (XI, 14, 14) و همه استدلال های دیگر او فقط تکرار استدلال سالوینی است. علاوه بر این، فرضیاتی که مطرح میکند، در بیان کریستنسن به حقایق مطمئن تبدیل میشوند. بنابراین، او بدون کوچکترین ابهامی تأیید میکند، نام kurGur-ri-a-na-a-a در نامه ABL 112 و یا محتوای نامه های ABL 444,492,646 به مبارزه علیه کیمریان مرتبط است. کتاب کریستنسن چیز جدیدی به بحث در مورد موقعیت کشور گامیرره Gamir(ra) در زمان سارگون اضافه نمیکند. با این حال فقط یک مطلب جدید دارد و اینکه سناخریب اطلاعات مربوط به درگیری بین کیمریان و اورارتو را از پادشاه موصیصر Muṣaṣir، پادشاه اوکین Ukkeens (ABL 197, 1079) و احتمالاً از یکی از ساکنان شهر Ištahup (ND 2608) دریافت کرد. بر اساس این واقعیت، A. Kristensen فرض میکند که درگیری مورد بحث در فاصله کمی از این مناطق رخ داده است. خطوط 12تا 15 نامه ABL 146 که جزئیات بیشتری دربارۀدرگیری بین کیمریان و اورارتوها ارائه میدهد، متاسفانه بسیار آسیب دیده، بنا براین درک آنها مشکلات زیادی را ایجاد میکند. G. Lanfranchi فرض کرده در اینجا بحث سازماندهی مجدد ارتش اورارتو است. به گفته وی، اورارتیان پس از اولین شکست خود در قلمرو گوریانی عقب نشینی کردند. آنها نیروهای خود را قبل از حمله جدید علیه کشور کیمریان در آنجا جمع کردند، معذلک به نظر نمیرسد این بازسازی وقایع کاملاً قانع کننده باشد و سایر احتمالات را نمیتوان نادیده گرفت. این دو بازسازی دلالت بر این دارد که این متن قتل عام و زندانی شدن اورارتویان توسط کیمریان را هنگام عقب نشینی به گوریانیه توصیف میکند. آخرین سطر نامه (Rv 16) تأیید میکند پادشاه اورارتو در پایتخت خود Turušpa بوده که احتمالاً بدین معنی است، این نامه قبل از نامه ABL 197 نوشته شده است. بنابراین نامه ذکر شده (در خصوص نبرد با کیمریان و آشوریان) را میتوان به ترتیب زمانی زیر مرتب کرد:

ABL 1079 = SAA 1, 30″”: سناخریب Sennacherib مینویسد اورارتیان بر اساس اولین اطلاعات دریافتی در جریان لشکرکشی خود به کشور گامیر شکست خوردند. یکی از فرمانداران کشته شد، سواره نظام فرار کرد. اطلاعات دقیق هنوز وجود ندارد. “ABL 146 = SAA 5, 92″: به نوشتۀ Aššurrēšüwa ارتش اورارتو در جریان لشکرکشی به کشور گامیرره شکست خورد و به منطقه ای نزدیک به گوریانیه Guriani(a) عقب نشینی کرد. پادشاه ارتش خود را ترک کرده، در پایتختش Turušpa است. ABL 197 = SAA 1, 31″” سناخریب خلاصه نهایی گزارشهای مربوط به شکست ارتش اورارتو را ارائه میدهد. تورتانو turtänu (فرمانده کل) و دو فرماندار اسیر شدند. یازده فرماندار (اورارتو) با ارتشهای خود عقب نشینی کردند و به استانهای خود بازگشتند. پادشاه در منطقه Uazaun است، “کشور آرام است”.

بنابر Selim F Adalı 2009 Ummān-manda and its Significance in the First Millennium BC, University of Sydney p70, 150  متون نوآشوری از کلمه nagú برای مناطق دوردست مانند یهودیه یا گوریانیه Guriania استفاده میکردند. گزارش Aššur-reṣuwa وفد سلطنتی آشور در سرزمین Kumme نشان میدهد پس از هزیمت a-bi-ik-tú شاه اورارتو از کیمر، سربازان او به گوریانیه گریختند، شاه به  Ṭurušpa (وان کنونی) رفت. این گزارش، گوریانیه را KUR.na-gi-ú bir-te KUR.URI bir-te KUR.Ga-mir-ra (ناحیه ای دورافتاده بین اورارتو و کیمر) وصف میکند. اما محل گوریانیه Guriania مورد اختلاف است و دو نام اورارتویی مشابه آن در کتیبه ها دیده میشوند، یکی سرزمین قوریانی Quriani(ni)’ (KURQu-ri-a-ni-ni) و دیگری سرزمین Guriaini’ (KURGu-ri-a-i-ni) که Ivantchik سرزمین Guriania را با سرزمین Quriani تطبیق داده است که با سرزمین Eriahi در حدود Leninakan کنونی قرار داشته اند، به قسمی که Quriani در شمال یا غرب Eriahi در سرزمین کیمر در ماوراء قفقاز Transcaucasia مرکزی ردیابی شده است. اما Kristensen باور دارد کیمرها از منآ Mannea به اورارتو تاخته اند، زیرا در متن دیگر اورارتویی به Guriaini اشاره شده که با گورانی ها Gouranians موصوف توسط استرابون منطبق است که گروهی از اهل تراکیه میان آنها در آنسوی ارمنستان و در همسایگی ماد اسکان یافته بودند. از اینرو محل گوریانیا را در جنوب یا جنوب شرق دریاچۀاورمیه مکان یابی میکند. شواهد کافی برای تعیین موقعیت گوریانیا در نامۀوفد آشوری و قوریانی و گوریانی در متون اورارتویی در دست نیست. در هرحال گوریانیا در متن آشوری جایی دوردست nagiu نسبت به اورارتو بوده است.

بنابر Maurits Nanning van Loon 1966 Urartian Art, Leiden p15 حوزۀرود کور Cyrus (Kura کنونی) در کتیبه ای اورارتویی مربوط به ساردوری دوم Sarduri به سال 741-740ق م مذکور است و در جنگی در ناحیۀ لنیناکان کنونی وی نسبت به کشور Quriani شفقت نموده، پس از آنکه برآن شد به وادی کور علیاء بتازد، اما در عوض به سوی دریاچۀچیلدیر رفت، تا حوزۀرود مزبور را حائلی میان کشور خود و سکاها Scythians سازد. بعکس اهل این ناحیه روابط خوبی با اورارتو داشتند. Guriania ناحیه ای میان اورارتو و کشور کیمر در گزارش آشور رصوآ رئیس وفد سارگن در سالهای پس از 735ق م مذکور است.

Daniel Potts در مقالۀ Guriania, Γουρανιοι & The Guran مینویسد: بنابر نامه ABL176=SAA 5, 92 سفیر qepu آشور در Kumme، موسوم به Aššurrēšüwa به سارگون دوم در مورد فرار بقایای ارتش اورارتو، پس از شکست آنها از کیمریان به kurGu(Qú)-ri-a-ni گزارش داد. در نامه گوریانیا به عنوان منطقه ای بین اورارتو و گامیر (سرزمین کیمر)، مشخص شده که خراجگذار اورارتو بود. اگرچه مکان گامیر نامشخص است، تعدادی از محققین آن را در قفقاز مرکزی، در منطقۀچوپانی گوری Gori در کُر علیا، در منطقۀحاصلخیز بین Axalqalaqi امروزی و Axalcixe میدانند. اگر جاینام اورارتویی kurQu-ri-a-ni در کتیبه Tsovinar (Isovinar)، Odzaberd، Kelagran متعلق به روسا Rusa پسر ساردوری، با NA kurGu(Qú)-ri-a-ni-a یکسان باشد، مکانی در شمال دریاچه سوان، شاید در جهت دریاچه Çildır محتملاً بر اساس کتیبه، نزدیک ضلع جنوب شرقی دریاچه سوان قرار داشته، Q/Guriania در طرف مقابل دریاچه بوده است. در مورد جنگ اورارتو-کیمر، نکته جالب توجه، فاصله فرضی بین گوریانیا و خبرچین سارگون است. آنگونه کارن رادنر مشاهده کرده “نامه های مکرر Aššurrēšüwa به دربار آشور به وضوح فعالیت های او را نشان میدهد، که عمدتاً مربوط به اطلاعات و سازماندهی نیروی کار محلی، بویژه برای برش و حمل الوار است” با توجه به اطلاعاتی که او در مورد درگیری اورارتو-کیمر به سارگون منتقل کرد، تأکید بر این واقعیت مهم است که Kumme جایی که او در آن مستقر بود، صدها کیلومتر با صحنۀ جنگ فاصله داشت. اگر بنابر رادنر Kumme در بیت الشباب Beytüššebap امروزی یا نزدیک آن در استان Širnak (شیرناخ) در جنوب شرقی ترکیه امروزی واقع شده، پس Aššurrēšüwa تقریباً در 700 کیلومتری سواحل شمالی دریاچه سوان و منطقۀ درگیری بین اورارتوها و کیمریان، ساکن بود. فاصله فرضی خبرچین سارگون از تئاتر جنگ اورارتو-کیمر، باعث شده، برخی از محققان در موقعیت شمالی گوریانیه به نفع موقعیت نزدیک تر آن به دریاچه ارومیه شک کنند.

بدون پرداختن به همه بحثها، بویژه توسط Mirjo Salvini در بحث از جایگزین جنوبی تر برای موقعیت گوریانیه، به پیروی از Askold Ivantchik میگوییم، بیشتر اطلاعاتی که به دستگاه سیاسی و نظامی آشور مخابره شده «از مرز آشور» آمده، نه از «عوامل مخفی در مرکز اورارتو و استانهای آن». بنابراین، نه مکان مخبر سارگون در کومه و نه فاصله مطلق بین او و صحنه وقایعی که گزارش کرده، هیچ نشانه واقعی از محل وقوع درگیری اورارتو-کیمر یا جاییکه گوریانیا در آن واقع شده است، ارائه نمی دهد. اگر واقعاً kurGu(Qú)-ri-a-ni-a اورارتویی مفروض در قفقاز، مد نظر باشد، پس تداوم این نام در کتاب بطلمیوس (6.2.14) بشکل Γουρίαυνα و در جغرافی استرابون (Geog. 11.14.14) بصورت Γουρανίων که “فراتر از ارمنستان، نزدیک مادها” است، پیشنهاد جدیدی نیست. [واضح است هیچیک از محققین در موقعیت یابی گوریانیای بطلمیوس که دقیقاً در شرق همدان و گورانیوم استرابون که میان ماد و فلات ارمنستان است، تدقیق نکرده اند.] علاوه بر این، تداوم گوریانیا هم بصورت جاینام toponym و هم بصورت نام قومی  ethnonymدر زمانهای بعدی به خوبی تأیید شده، نام Gūrān/Guarānduxt را در Ap‘xaz (آبخازیا)، گرجستان و در میان قپچاقها و کومانها Cumans را مییابیم. گرچه فردیناند یوستی  Ferdinand Justiگوران/ گوراندخت را مشتق از بهرامدخت  Bahrāmduxt در فارسی میدانست و Peter B. Golden پیشنهاد کرد که ممکن است نام تاج و تخت بوده باشد، این احتمال که Gūrān/Guarānduxt از Gūrān قومی گرفته شده باشد و نه Bahrāmduxt باید در نظر گرفته شود، دلیلی وجود ندارد این نام با منطقه Guria/Gouria در لازیکای Lazica باستانی (کلخیس Colchis سابق، در گرجستان، در انتهای شرقی دریای سیاه) که یوستینیانوس قیصر روم و خسرو اول ساسانی بر سر آن در دهه 550 با هم جنگیدند، ارتباطی ندارد. در قرن 16م آبخازیا Abkhazia، منگرلیا Mingrelia، ایمرتیا Imeretia و گوریا یک پادشاهی واحد را تشکیل دادند در حالیکه در اواخر قرن 18م گوریا از 9 استان گرجستان و بخشی از “امیرنشین ایمرتیا” بود. بعلاوه در 1870م در حالی که در سال 1909 J. M. Hone و P. L. Dickinson در غرب گرجستان سفر می کردند، با مردمی روبرو شدند که از زمان پلینی نام خود را تغییر نداده و اکنون مبهم ترین و بدبخت ترین مردم قفقاز یعنی گوریان هستند. گوریها کارتول Kartvel یعنی گرجی محسوب میشوند، به ویژه در جنوب غربی گرجستان غربی!

شناسایی Gouranioi با نام قومی Gūrān و گویش Gūrāni که عمدتاً تا به امروز در ایران باقی مانده، برای اولین بار توسط یوزف مارکوارت Josef Markwart در مقاله ای که در 1915-1920 نوشته و پس از مرگ او منتشر شد، انجام شد. گوران نی یک گویش غیر کردی شمال غربی ایرانی است. که در کنار گویشهای تاتی تالشی که عمدتاً در شمال غربی ایران و منطقه  کاسپین یافت میشود، از گویشهای اصلی مادها محسوب میشود و در اوایل قرن 20م توسط «قبیله اصلی که کوه‌های شمال بزرگراه بغداد-کرمانشاه، نزدیک به رودخانه سیروان (دیاله) در شمال را ساکنند» و در «ارتفاعات اورامان» در شمال؛ و چندین دره مجزا در اطراف صحبت میشد. ادبیات گورانی به طور معقولی مطالعه و به «زبان یک مذهب مبهم یعنی اهل حق» تبدیل شده، توسط گروهی از نویسندگان مهم کُرد از جمله ملا مصطفی بیسارانی (1641–1702)، خانای قبادی (1700–1759)، مولوی تاوگوزی (1806–1882) و ولی دیوانه (1826–1881) استفاده شد. اولین تصدیق گوران، یعنی گویندگان گورانی، در مسالک الابصار ابن فضل الله العمری (1301-1349) رخ داد، جاییکه در کوههای همدان و شهرزور قبیله ای کرد نامیده شدند. [مقاله از این جهت نارسا است که از ذکر نام جورقان، جوزقان، جابارقه، کوران و گورانان در متون اسلامی و ایرانی ماقبل مغول مانند کتب مسعودی، ابن اثیر، ابن فقیه همدانی، ابن خردادبه، یاقوت حموی، جلال الدین السیوطی و مجمل التواریخ و القصص تغافل نموده است]

در اواخر قرن 16م، گوران به عنوان یکی از چهار شاخه مردم کرد در شرف‌نامه بتلیسی توصیف شد و بنوشتۀاو در اوایل سلطنت شاه عباس اول (ح 1588-1629)، «گروهی از قبیله گوران» به خدمت او درآمدند. گوران در منابع قرن 19 به خوبی تأیید شده، جاییکه آنها همچنان با گروههای کُردیگوی  Kurdophoneدر میان آنها در کوههای زاگرس غربی اشتباه گرفته میشدند. در سال 1835، James Baillie Fraser با «سلیمان خان» رئیس گورانها ملاقات کرد که گر چه به تاج و تخت قاجار وفادار بود، به دلیل عدم استطاعت در انقیاد قبایل لرستان و شوستر به اطاعت، .ب را  کور کرده بودند. راولینسون زمانیکه در کرمانشاه مشاور نظامی بود، خاطرنشان کرد، زهاب توسط حکومت کرمانشاه با اجاره سالانه 8000 تومان (4000 لتر) به رئیس قبیله گوران که همیشه آماده دفع حمله عثمانلیها اند، داده میشد. در 1837-1838، قبیلۀ گوران 2000 نفر را برای لشکرکشی محمدشاه در هرات تدارک دید و در حین عبور از مشهد در مسیر هرات در سال 1845، J. P. Ferrier شاهد یک درگیری خونین بین سربازان یک گردان از قبیله گوران و مردم شهر بود. زمانی که خانم Bishop در سال 1890 به کرمانشاه میرفت، خاطرنشان کرد: رئیس بزرگ قبیله گوران، منطقه را با پرداخت سالانه به دولت ایران نگه میدارد و به افراد قبیله خود غله میدهد و از آنها یک دوم حاصل ذرت و دو سوم محصول برنج دریافت میکند. این افراد در اوایل بهار غلات خود را میکاشتند و سپس با گله های خود به مراتع کوهستانی میرفتند و تنها چند مرد را برای برداشت محصول از خود باقی میگذاردند. بنوشتۀلرد کرزن، «استان کوچک اردلان یا کردستان پارس» «قرن‌ها توسط رؤسای تقریباً مستقل گوران از خاندان بنی اردلان اداره میشد که مدعی تبار از صلاح الدین بوده، لقب والی داشتند. Napier نویسنده بریتانیایی در 1919، گوران را “اصلی ترین قبیله کُرد واقعی منطقه کرمانشاه” نامید، و اشاره کرد “دو هنگ را که توسط راولینسون تشکیل شده بود، تامین میکردند و هنوز هم وظیفه تامین یک هنگ را دارد، هرچند اخیراً فراخوانده نشده است. بگفتۀ او قبیله بر اساس نظامی است، رئیس سرهنگ است، در حالی که رؤسای فرعی که هشت گروهان را تأمین می کنند، “سلطان” یا سروان نامیده میشوند. دو بخش اصلی ایل تفنگچیها و قلخانیها هستند و قلمرو گوران کاملاً در ایران و مقر آنها در گاواره Gavarra است. دو قبیله کوچک سنی، تایشه ئی و قره میر ویسی، وابسته به گوران هستند. واضح است که گوران ها، گرچه میان کردهای غرب ایران میزیستند، خود کرد زبان نبودند. در واقع، از نظر فریدریش اشپیگل Friedrich Spiegel، ایران شناس آلمانی، آنها زیرلایه substratum ای از کشاورزان یکجانشین ماقبل کُرد بودند که بر خلاف کردهای عشایری که خیلی دیرتر وارد منطقه شدند و زبانشان به صورت نوشتاری، تا قرن پانزدهم تأیید نشده، به گویش غیرکُردی «ماد» صحبت میکردند. در سال 1895 بارون ادوارد نولد Baron Eduard Nolde بر تمایز بین افراد قبیله ای و گوران تاکید کرد، اما اشاره کرد که کردها که یکجانشین شدند “گوران”، یعنی کشاورزان یکجانشین خوانده میشدند، و ممکن است برخی از برادران در یک خانواده خود را به عنوان عشایر، یعنی کردها بشناسانند، در حالی که دیگران گوران بودند. اگر مشاهدات نولده درست بوده، یعنی هویتی سیال میان کردها و گوران وجود داشته که صرفاً تمایز زبانی بین کردی و گورانی را مبهم میکرد. بعنوان مقوله‌ ای اجتماعی، شهادت نولده بوضوح نشان میدهد، حداقل در زاگرس، گوران و کرد اغلب بعنوان دو جنبه – یکجانشین و کوچ نشین از یک قوم واحد به نظر ناظران اروپایی ظاهر شدند.

نهایتاً در حالی حضور گوران در زاگرس در جاینام‌ها منعکس شده، مانند روستای گوران در دورازۀ همدانam Tore von Hamadān به تعبیر Schwarz 1925 که توسط یاقوت (1179–1229م) ذکر شده و احتمالاً « Gharánís» [Ainsworth 1841] یا « Goorânes» [Badger 1852] در نزدیکی رواندز، در سایر نقاط ایران، مانند تپه‌های گورانی Gāurānī در بلوچستان [Floyer 1882] و کرنلو Kūrānlu در خراسان [Ivanov 1926,]، این امر صادق است. جنرال گاردان Gardane در سال 1807 هنگام سفر به شمال از یزد از روستایی به نام گوریان Gourïan گذشت [Gardane 1865] که تنها 11 ساعت با هرات فاصله داشت. بنابر Perry 1975 گورانهایی نیز در اطراف شیراز می زیستند، در زمان کریم خان زند داوطلبانه از ناحیه کرمانشاه بدانجا کوچ کردند. به باور Ivantchik 1999 از مصادیق انتقال گوران قومی به مکانهایی خارج از زاگرس، مورد Scythopolis (شهر سکاها)، در بث شیان Beth-Shean باستانی در اسرائیل است و گویا بطلمیوس دوم که نیروهای «سکایی» [اعم سکایی و مادی] آنجا مستقر کرد، نام Scythopolis بر آن نهاد. این واقعیت که NA kurGu(Qú)-ri-a-ni-a، Γουρίαυνα و Γουράνιoι ممکن است همگی در قفقاز واقع شده باشند، با توجه به جغرافیای تاریخی روابط اورارتو-کیمر جالب توجه است. [این پندار مؤلف و دیگر خاورشناسان کاملاً نادرست بوده و Γουρίαυνα بطلمیوس بر اساس متن جغرافیای او و توالی شهرهایی که میان همدان و ری برشمرده در شرق همدان و Γουράνιoι استرابون میان ارمنستان غربی یعنی شرق ترکیه و همدان قرار داشته است.]

بعلاوه، گوران امروزی بعنوان زبانی زیربنایی منطقه «ماد» در شمال غربی ایران، محتملاً از زبانی که در گوریانا/گوریانای باستان در دوره نوآشوری صحبت میشده است، نشأت گرفته باشد، یحتمل پیامدهایی برای شناسایی مسیری که اولین ایرانیان دنبال‌کردند، داشته باشد. زیرا زبان گوریانا از شمال به فلات ایران آمده، و اینکه ورود نخستین ایرانیان به فلات ایران وارد شده‌اند، از طریق غرب آسیای مرکزی [ماوراءالنهر]، مثلاً از طریق ترکمنستان امروزی به شرق خزر و یا از راه قفقاز، چندین قرن قدمت دارد! اگر اجداد گورانهای در زاگرس ایران در گذشته نه چندان دور از قفقاز بوده اند، میتوان گفت، حداقل این ایرانی زبانان از این ناحیه وارد منطقه شده اند و نه از مسیری که به شرق دریای خزر منتهی میشود. از سوی دیگر، فراتر از طبقه‌بندی گویش گورانی بعنوان ایرانی شمال‌غربی یا «ماد»، مدرکی از خود NA kurGu(Qú)-ri-a-ni-a نداریم که به ما امکان دهد، قرابت زبانی میان این دو پیشنهاد کنیم، یعنی ساکنان آن در زمان جنگ اورارتویی و کیمری یا در واقع بسیار بعدتر زمانی که استرابون در حال نوشتن بود. [در مورد گورانیون مندرج در جغرافیای استرابون دست کم به واژه saraparay به معنی جلاد اشاره شده که با sarapernay امروزی در زبان گوران به معنی قطع رأس مطابقت دارد و این موضوع هم مورد غفلت همۀمستشرقین قرار گرفته است.]

ما نیز مجاز نیستیم بپنداریم، صرفاً بدین دلیل که گوران امروزی به یک زبان ایرانی سخن میگویند، اجداد آنها نیز چنین میکردند. موارد متعددی از تغییر زبان در این زمینه وجود دارد که باید ما را نسبت به فرض تداوم زبانی در طول چند قرن، چه رسد به هزاره ها، برحذر دارد. [با توجه به مثال saraparay در متن استرابون، دست کم تا عصر وی میتوان به تداوم زبانی اطمینان داشت.] مثلاً در تحفه شاهی، در شمارش تعهدات مالیاتی جمعیت ایران در سالهای 1715-1716، توسط میرزا محمد حسین، مستوفی الممالک در دبیرخانه سلطنتی شاه سلطان حسین صفوی، شکاکیها را بعنوان ایل ترکی و ترکزبان طبقه‌بندی میکردند، در حالیکه در 1858، شکاکیها بعنوان قبیلۀکرد «خالص» توصیف شدند که گویش آنها مانند گویش‌های شمال‌ بود، البته با وام‌های کمتر ارمنی و ترکی! درین راستا، هنگام پرداختن به تاریخ اولیه منطقه زاگرس یا قفقاز، نباید پنداشت نامهای شخصی یک شاخص روشن از وابستگی قبیله‌ای یا قومی اند، گرچه تعداد معدودی از نامهای سلطنتی کیمری و سکایی که در منابع میخی و کلاسیک حفظ شده‌اند، ایرانی هستند، اما تضمینی نیست همه یا حتی بیشتر کیمریان و سکاها سخنوران ایرانی بوده‌اند. (پایان مقالۀ Daniel Potts)

[بگفتۀدیاکونوف تا پیش از دولت ماد اثری از زبان ایرانی در غرب همدان موجود نیست، این مطلب از نظر وجود کتیبه ها محتملاً درست است، اما نافی وجود طوایف ایرانی در نواحی واقع در غرب همدان نیست، زیرا ای بسا قبایل ایرانی که پیش از پیدایش ایران به حدود زاگرس، میانرود و آناتولی وارد شده باشند، اما اثری از زبان آنها در مکتوبات و یا نامی از آنها در مکتوبات دیگران نیامده باشد. شواهد متقن از کوچ اقوام هندواروپایی به آناتولی و میانرود شمالی پیش از پیدایش ایران در دست است. اجداد حتیها Hittites بنابر Alwin Kloekhorst 2022 “Anatolian حدود 4400-4100 ق م زمانی که زبان آناتولیایی از زبان هندواروپایی مفروض اولیه جدا شد، وارد آناتولی شدند و زبان اولیۀحتی Proto-Hittite در حدود 2100 ق م شکل گرفت و بنابر Iosif Lazaridis et al. 2022 “The genetic history of the Southern Arc: A bridge between West Asia and Europe” بررسیهای باستانشناسی و ژنتیک نشان میدهد، گویشوران اولیۀزبان آناتولی Proto-Anatolian حدود 5000-3000ق م وارد آناتولی شدند. بنابر Amélie Kuhrt 1995 The Ancient Near East, V1 London & New York: Routledge pp 226–27 آنها پادشاهی Kussara را تا پیش از 1750ق م برپا کردند.

در مورد یکی بودن و یا ارتباط گورانیا در متون میخی، با گورانیون استرابون و گوریانای بطلمیوس، پیشتر به نقص منابع شرق شناسی و غفلت کافۀخاورشناسان از آن اشاره شد، بویژه در مورد گوریانیا در بطلمیوس، بدرستی میتوان بر اساس متن با شهرک کنونی جورقان همدان آن را تطبیق داد و در مورد گورانیون استرابون که وقوع آن میان ارمنیه (در معنای استرابونی آن همان شرق ترکیه یا فلات ارمنستان سابق) و ماد و وجود یک نشانۀزبانی (Saraparay) تطابق آن با گوران کنونی را لاجرم میسازد. اما وجود گوریانا/ قوریانا در عصر پیش از ماد در زمان سارگن دوم آشوری، در صورتی که با گوران در مفهوم واقعی مرتبط باشد، نشانۀاین واقعیت است که پیش از ظهور دولت ماد گورانها و شاید هم برخی دیگر از اقوام خویشاوند از حدود کاسپین، ماد و یا قفقاز شمالی به آسیای صغیر و یا قفقاز جنوبی راه یافته باشند.]

جنبش فرهنگی گوران

گوران، زبانی مستقل از زبان کُردی و از گروه زبانهای ایرانی شمال غربی و هم خانواده با زبانهای تالشی، وفسی، گیلکی و سمنانی است. گوران بزرگ شامل گویشهای هورامی (لهون، تخت)، گوران (ژاوروئی-پاوه ای، باجلان، عبدالملکی، زنگنه-کندوله ئی، جباری، همه وند، گهواره ای و ...)، شبک و زازا (دیملی) و ... میباشد که در زاگرس مرکزی، شمال عراق و شرق آناتولی رواج دارد.

Next Post

گورانيا Guriania في النصوص الأورارتية والآشورية

د شهریور 27 , 1402
گورانيا Guriania في النصوص الأورارتية والآشورية:   وفقاً ل A. T. Olmstead 1908 Western Asia in the Days of Sargon of Assyria New York p38 في وصف فتوحات سارگون الثاني، Guriaish، أو كما هو الحال هنا في صيغة المصدر، Guriaini، يجعلنا نفكر في Guriana من الأدب (النصوص) المعرفية والگوريانا الكلاسيكية […]

You May Like