مفهوم گورانشاه/ گورانشهر در برابر کُردوار

مفهوم گورانشاه/ گورانشهر در برابر کُردوار:

دوگانگی کرد-گوران در عین حال مبین دوگانگی زیست گورانشهری در برابر معیشت کُردَواری است، واژۀکردوار Kordawār مأخوذ از کُردهوار(گه) Kordhawārga و نمایانگر مردمان ساکن در هوارگه هاست و نمیتواند خصوصیت اصلی گوران را که یکجانشینی در شهرها و روستاها است، دربرگیرد، کُردوار لفظی بومی برای بخش کوهستانی بلاد جبل (ماد، مای) است که دیوانسالاران، مؤلفان و مستوفیان ایرانی از سده های میانۀهجری آنرا کردستان خواندند. گورانها در نامیدن اماکن خود رویه ای گورانشهری داشته، عموماً قریه ها و سکونتگاههای دائمی خویش را با واژۀشهر همراه میکردند، مانند پاوه شار، شاروپالنگانی، شاروهورامانی (منظور قریۀتخت) و … سرزمین کنونی کردها در ایران، عراق و ترکیه جزو ناحیه ای است که به هلال حاصلخیز Fertile Crescent مشهور است و گویا از دهها هزار سال پیش مسکن غارنشینان و در هزاره های اخیر مسکن اقوام یکجانشین گوتی، لولوبی، مانائی و سپس ارمنی، آشوری، ماد و گوران بوده است. در قرون اخیر دهکده ها و شهرکهای گوران نشین، آشوری و ارمنی تأسیساتی چون کلیسا، کنیسه، مسجد، جمخانه، تکیه و خانقاه، مکتبخانه، محکمۀقضات، حمام و مدارس دینی را در خود داشته، در این مسکونه ها مشاغلی چون آهنگری، مسگری، زرگری، دباغی، رنگرزی، بافندگی، ریسندگی، جراح محلی، مامای محلی، کفاشی، دوزندگی، آسیاب، کورەهای خشت پزی و … متداول بودند و هرگز لفظ کُردواری که بر ییلاق و قشلاق عشایر دلالت دارد و امروزه بر اراضی سابق ارمنستان، آشورستان و ماد اطلاق میشود، نمیتواند بیانگر تمدنهای مزبور و پیچیدگیهای اجتماعی و اقتصادی آنها باشد.

سابقۀورود اکراد به زاگرس مرکزی و شمالی و میانرودان محتملاً به دورۀساسانی برمیگردد و بگفتۀابن بلخی در فارسنامه، در عصر کسرایان همۀشوکت لشکر پارس از اکراد (شول، بلوچ، کوچ، لر و کُرد) بود. ساسانیان با انگیزه های مذهبی و در جهت زدودن میراث اشکانیان، اکراد را بر سیستان، پارت و ماد مسلط ساخته و از آنها در متزلزل ساختن میانرودان و سوریه که قلمرو روم شمرده میشد، استفاده کردند و این اقدامات نظامی به آغاز کوچ اکراد از پارس به سیستان، مکران، خوزستان، ماد، آذربایجان، میانرودان و فلات ارمنستان انجامید، اکراد (کُرد، لُر، بلوچ و …) در عصر بنی عباس، سلاجقه، ایلخانان مغول، تیموریان و در عهد محاربات عثمانی-صفوی بخدمت حکام وقت درآمده، استیلاء خود را بر مناطق یادشده استوار ساختند. در این اعصار و دوران محتملاً در ماد و میانرودان (شامل مناطق گورانی، آشوری و ارمنی) کردها به زیستگاه های کوهستانی خود نام کردوار را اطلاق کرده اند، برای نمونه احمدخانی (1700-1777م) در مقدمۀمم و زین گوید:

کُرمانجم و کوهی و کَناری
ڤاچند خبرِید کردواری

هرچند قدمت نام کردوار و اینکه از کی متداول شده، روشن نیست، کما اینکه مؤلفان عرب به این مناطق صعب العبور “جبال الاکراد” و “معاقل الاکراد” میگفتند. اما هرچه به گذشته بر میگردیم، محدودۀ کردوار در اراضی ماد، بین النهرین و ارمنستان محدودتر و بصورت جزایری در سرزمینهای ارمنی، آشوری، آذری و گورانی بوده است، این لفظ که معرف هوارگه ها است، یقیناً شهرها و روستاهای گورانی، ارمنی و آشوری را شامل نمیشده است. ظاهراً از قرن هشتم هجری رسماً مناطق کوهستانی بلاد جبل (ماد) را کردستان و مناطق هموار آن را عراق عجم خواندند، از اینرو در شرفنامه که پیش از ولادت احمد خانی نوشته شده، نامی از کردواری نیست، اما مکرر به کردستان اشاره دارد، همانگونه که شعرای متأخر گوران مانند الماسخان کندوله و میرزا عبدالقادر هم بارها از آن یاد کرده اند. روشن است نام کردستان ساختی فارسی دارد و میان عامۀکردها متداول نبوده، در حالی که کردواری که ساختی کُردی دارد، تداول داشته است.

از طرفی گورانها از قریه های خود با لفظ شار یاد میکردند که تناسبی با نام کردوار و هوارگه ندارد. نام شار šār در گورانی و štr’ šry /šahr در پهلوی و پارسی میانه، محتملاً با x-š-ç-m / xšaça در پارسی کهن و xšaθra در اوستا هر دو بمعنی پادشاهی مرتبط است و ایندو مأخوذ از *xšatram در زبان مفروض ایرانی آغازین، *kšatrám در زبان مفروض هندو ایرانی اولیه و نهایتاً *tek (بمعنی بدست آوردن) در زبان مفروض هندواروپایی آغازین میباشند. برخی واژۀ “شار” را مأخوذ از واژۀ اکدی شارو šārru بمعنی پادشاه میدانند که در پارسی میانه، فارسی و کرمانجی بصورت شهر و شهرستان šahrestān (štr’stʾn’ در پارسی میانه و šrystʾn در پارسی مانوی) درآمده است. پس پیوستگی و تلازم دو مفهوم شاه و شار/ شهر (گورانشاه با گورانشار) در فقه اللغۀایرانی از اتیمولوژیهای فوق مستفاد میگردد و این تلازم در ادبیات حماسی گوران و ادب یارسانی کاملاً نمایان است.

مطلع تمام کلامهای یاری با این مفهوم آغاز میشود که “بارگاه شاه” هر بار در سرزمینی استقرار مییبابد و در میان این سرزمینها شهرزور (شارزور) نقش نمادین داشته، مکرر یاد شده و از سایر سرزمینها مانند بلغار، چین، دمشق و … با لقب “شار” یاد شده است. در سازماندهی آیین یاری شاه بالاترین مقام است، چیزی که در نظام قبیله ای که کردوار معرف آن است دیده نمیشود.

در مقابل احمدخانی که کردوار را شناسۀسرزمینی خود ساخته، میرزا عبدالقادر پاوه ای در دیوان خود مکرر به لفظ “پاوه شار” اشاره کرده، واژۀشار را به نام شهرها و قصبات افزوده، در “منظومۀکُله و آینه مَل” چنین گوید:

امسال پاوه شار ویطور کَفت وه یخ
سما و سرزمین پَر بی جه ملخ

و در ادامۀ همان منظومه میافزاید:

غارت دا و تخت ماوای سنه شار
بنار لیلاخ سنگر دا قرار

سپس ادامه میدهد:

ماهیدشتش چون چوب تر تاشان
غضب کرد نه دَور شار کرماشان

خاک لرستان وه تورکه برد
“پشکو” و ایلام ش تمام ویران کرد

سمت سرحدان “شیان” هم “راوند”
مالاش تا قلای شار نهاوند

خراو کرد هرسین، صحنه و خرم آوا
یاساولش وه شار همدان یاوا

سپس می افزاید:

قاصد راهی بی شب خون دا یولغار
منزلان طی کرد تا وه شیراز شار

سپس گوید:

پی چیش پاوه شار آرو من دیه ن
مثلش جه آفاق دنیای دون نیه ن

بلی پی سنگر شاهوش نه زاوه ن
شارش نه پای تخت قلای مسناوه ن

وی در منظومۀ شِنوی سحرخیز” گوید:

باغات رنگین مُلک پاوه شار
جای سیر یاران شوخ شَم رخسار

زاز و برزلنگ تا کوی شاه نشین
وَفر خال خاله ن چنورش چین چین

او سا روُ بِنیه وه روی پاوه شار
شمال آد فرضن یه گشت برکنار

سر ها وه سروین بغدا شاره وه
پیشانی به و سَیف هندی کاره وه

او در منظومۀچنار هولی از قریه شمشیر در پاوه به شار شمشیر یاد میکند و گوید:

جَیش شای حریم عبدالله عمر
دیار دا وینۀ وِرشۀ نورِ خُوَر

گنج گنجگه ش جه بیخ بر آورد
قلای پاسکه ش زیر و زبر کرد

وه ضرب شمشیر مَودای آو وه دَم
شارِ شمشیرش شیونا وه هم

در ابیات فوق شاعر سرزمین خود را با مختصاتی چون شار، قلعه، پایتخت، شاه نشین، گنج، گنجگاه، پاسگاه و غیره وصف میکند و نه مفهوم بسیط کردوار که قطعاً با این مفاهیم سنخیتی ندارد. اینکه امروزه مفهوم کردوار بر بخشهایی گسترده از ترکیه، عراق و ایران مفروض است، ناشی از شمول فرهنگی و اجتماعی آن بعنوان اصطلاحی بدوی بر شهرها و قراء گوران، آشوری و ارمنی نیست، بلکه ناشی از سلطۀسیاسی و متعاقباً زبانی ایلات کرد بر رعایای یکجانشین است و اینکه این رعایا در طول قرون به ناچار به زبان و مذهب (دربارۀارامنه و آشوریان) اکراد درآمدند.

 

جنبش فرهنگی گوران

گوران، زبانی مستقل از زبان کُردی و از گروه زبانهای ایرانی شمال غربی و هم خانواده با زبانهای تالشی، وفسی، گیلکی و سمنانی است. گوران بزرگ شامل گویشهای هورامی (لهون، تخت)، گوران (ژاوروئی-پاوه ای، باجلان، عبدالملکی، زنگنه-کندوله ئی، جباری، همه وند، گهواره ای و ...)، شبک و زازا (دیملی) و ... میباشد که در زاگرس مرکزی، شمال عراق و شرق آناتولی رواج دارد.

Next Post

تحریف ادبیات گوران توسط بازنویسان و ناشران متون گورانی

پ بهمن 13 , 1401
تحریف ادبیات گوران توسط بازنویسان و ناشران متون گورانی: در چند دهۀاخیر در عراق و ایران ناشرانی اقدام به بازنویسی بیاضها و مخطوطات گورانی نموده اند و این امر به جهات عدیده سبب تحریف متون گردیده است: 1- آواشناسی متون دگرگون شده، بر سیاق فونولوژی سورانی درآمده است، برای نمونه […]

You May Like